یکی بود، یکی نبود غیر از خدا هیچکی نبود، خدا این آسمان را آفرید. بعد زمین را میان آسمان آفرید. زمین به بزرگی این روزهایش نبود، خیلی کوچکتر بود. خدا دورتادور زمین کوچک، کوهها را آفرید که خیلی بلند بودند.
بخوانیدداستان مصور نوجوان
داستان مصور نوجوانان: زال و سیمرغ || قصه سام نریمان و زال سپیدموی
سام، پسر نریمان، جهانپهلوان بود - پهلوان هفتکشور. خاندان سام همه از پهلوانان بودند؛ جهانپهلوانان، جنگاورانی بودند توانا، و به دادگری و بخشش و بخشایش بر زابلستان فرمان میراندند؛ و زابلستان همان سیستان است.
بخوانیدداستان مصور نوجوانان: زیبای خفته || داستان سپیده و مالهفیسا
فرمانروای یکی از سرزمینهای دوردست و همسرش از اینکه بچهای نداشتند بسیار افسرده و پریشان بودند. زمان میگذشت و همسر فرمانروا -که زنی با زیبایی چشمگیر بود- روزبهروز بیشتر دچار افسردگی میشد؛
بخوانیدداستان مصور نوجوانان: هانس خوش شانس || هانس ساده لوح و هانس شجاع
یکی بود یکی نبود. پسری بود به نام هانس که از اون پسرهای خوب روزگار بود؛ خوش قلب و مهربون، باگذشت، فداکار و خلاصه همه خوبیهای دنیا یکجا توی این پسر جمع بود. اما این پسر فقط يك عیب کوچولو داشت و اونم سادگی بیش از حدش بود.
بخوانیدداستان مصور نوجوانان: ابوسعید و بقال فضول || علم هم ثروت میآورد
صدها سال پیش مردی فاضل و دانشدوست زندگی میکرد که اسمش ابوسعید اصمعی بود. این ابوسعید هم، مثل همه آدمهای شیفته دانستن، از صبح تا شام کارش مطالعه و تحقیق بود و یکلحظه هم دست از جستجو در راه علم برنمیداشت.
بخوانید