دویست سال پیشازاین، هنگامیکه چارلز دوم در انگلستان سلطنت میکرد، در قسمت دورافتادهای از «اِگزمور»، مزرعهای بود بنام «پلاوِرز باروز». این مزرعه بسیار سبز و خرم بود: چشمهی کوچکی از کنار خانهی دهقانی آن میگذشت؛ پشت خانهی دهقانی را تپههای سیاه و خلنگزارهای وحشی احاطه کرده بود.
بخوانیدداستان مصور نوجوان
سرگذشت من: زندگینامه بِنوِنوتو چِلینی مجسمه ساز ایتالیایی | جلد 47 از مجموعه کتابهای طلایی
به سال 1500 میلادی در شهر فلورانس خداوند مرا به «الیزابتا و جووانی چلینی» بخشید. زن قابله مرا پیش پدرم برد. پدرم گفت: «خداوندا، از ته دل از تو سپاسگزارم. این طفل برایم خیلی گرامی است، قدمت مبارک باشد.» یکی از دوستان پدرم از او پرسید: «اسمش را چه میگذاری؟» - «قدمش مبارک باشد، بِنوِنوتو.»
بخوانیددور دنیا در هشتاد روز || نوشته: ژول ورن /جلد 46 کتابهای طلایی
فیلاس فاگ یکی از شنوندگان پروپاقرص بحث درباره «سرقت بزرگ بانک لندن» در سال 1872 بود. یکشب او روی صندلی راحتیاش در کلوب نشسته بود و سه نفر از دوستانش دربارهی سرقت بانک صحبت میکردند. - چقدر از بانک سرقت شده، رالف؟ ... - پنجاهوپنج هزار لیره.
بخوانیدقصههای قرآن برای کودکان: حضرت هود || پیامبر قوم عاد
در روزگارهای بسیار قدیم و در زمانهای خیلی دور، سرانجام کافرانِ دوران نوح در بتپرستی و در ظلم و ستم خود باقی ماندند تا در پایان گرفتار طوفان شدند و شهر و دیارشان و خانهها و بتکدههایشان در زیر امواج طوفان غرق گردید و خانههاشان در زیر خاکها پنهان گشت.
بخوانیدکتاب قصه کودکانه خیالی: سرزمین پریان || در جستجوی شیردال گمشده
در «ناگالا» (سرزمین پریان) همه نگران و ناراحت بودند. تاریکی شب همهجا را فراگرفته بود و باد شدیدی در و پنجرهها را به هم میکوبید و رعدوبرق آسمان را روشن میکرد. رایانون، ملکهی پریان با ناراحتی در قصرش قدم میزد و منتظر مأموران بالدارش بود تا از شیردال که گم شده بود خبری بیاورند.
بخوانید