دنیای نوجوانان

قصه کهن روسی: گربه و روباه / چرا تمام حیوانات از گربه می‌ترسند #2

قصه کهن روسی: گربه و روباه / چرا تمام حیوانات از گربه می‌ترسند #2 1

یک مرد دهاتی گربه‌ی نر خیلی شیطانی داشت. این گربه آن‌قدر مرد دهاتی را اذیت کرده بود که مرد دهاتی نزدیک بود از دستش دق کند. روزی مرد دهاتی گربه را توی گونی انداخت و با خودش به جنگل برد و هم آنجا، ولش کرد.

بخوانید

قصه‌ قبل از خواب: ملکه‌ برفی / به روایت هانس کریستیان اندرسن

قصه-پیش-از-خواب-ملکه-برفی-کاور

یکی بود یکی نبود. روزی از روزها شیطان آینه‌ای ساخت که در دنیا هر چیز زیبا را زشت و وحشتناک نشان می‌داد. زیباترین منظره‌ها در این آینه به شکل بیابان‌های خشک و سوزان دیده می‌شدند و قشنگ‌ترین صورت‌ها به زشت‌ترین و ترسناک‌ترین چهره‌ها تبدیل می‌شدند.

بخوانید

قصه‌ قبل از خواب: شاهزاده خانم قورباغه / برگرفته از ادبیات شفاهی روسیه

قصه-قبل-از-خواب-شاهزاده-خانم-قورباغه-کاور

روزی روزگاری پادشاهی زندگی می‌کرد که سه پسر داشت. روزی به آن‌ها گفت: «پسران من، وقت ازدواج شما فرا رسیده است. برای هر یک از شما تیر و کمانی آورده‌ام. تیر و کمان خود را بردارید و هر یک تیری به سویی رها کنید.

بخوانید

قصه ایرانی: آبادی بی خرگوش / دروغ گفتن عاقبت خوبی ندارد

قصه-شیرین-ایرانی-آبادی-بی-خرگوش

در زمان‌های قدیم زیارتگاهی بود که مردم بسیار به آن معتقد بودند و همیشه برای ادای نذر و زیارت به آنجا می‌رفتند. زیارت کنندگان برای رسیدن به آن زیارتگاه باید از رودخانه‌ای پر آب می‌گذشتند و گاهی آب رودخانه بسیار بالا می‌آمد

بخوانید