دنیای نوجوانان

کتاب داستان کودکانه: تونل دریایی || سفر به جزیرۀ ناشناخته

کتاب داستان کودکانه: تونل دریایی || سفر به جزیرۀ ناشناخته 1

یکی بود، یکی نبود، زیر گنبد کبود، پسر دریانوردی به نام «جسور» زندگی می‌کرد. جسور در یکی از سفرهای دریایی خود تعریف می‌کند که: در یکی از سفرهایم، طوفان، کشتی ما را از بین برد و ما با زحمت زیاد کشتی را به‌سوی جزیره‌ای حرکت دادیم.

بخوانید

داستان کودکانه: کتاب جنگل || موگلی و باگیرا در جنگل

کتاب-داستان-کودکانه-کتاب-جنگل-(9)--

روزی پلنگی به نام باگیرا برای شکار به جنگل رفته بود که ناگهان صدای گریۀ عجیبی را از سمت رودخانه شنید و رفت تا ببیند که صدا از کجاست. ناگهان پسربچه‌ای را داخل سبدی دید که داشت گریه می‌کرد. با خودش گفت: اوه ...این بچۀ آدمیزاد است...

بخوانید

کتاب تخیلی نوجوانه: شرکت هیولاها || اینجا از جیغ، برق تولید می‌کنند!

کتاب تخیلی نوجوانه شرکت هیولاها (24)

همۀ بچه‌ها فکر می‌کنند وقتی‌که هوا تاریک می‌شود و به رختخواب می‌روند، هیولاها از پشت درهای کمد اتاقشان آن‌ها را دید می‌زنند. ولی بچه‌ها نمی‌دانند که در آن وقت شب آن‌ها سر کار خودشان هستند. هیولاها درهای کمد بچه‌ها را باز می‌کنند و وارد اتاقشان می‌شوند

بخوانید

داستان تخیلی کودکانه: سفر به عصر دایناسورها || عصر ژوراسیک

داستان-تخیلی-کودکانه-سفر-به-عصر-دایناسورها-(1)-

ويلبر روی تخت پرید و کتاب مورد علاقه اش را باز کرد. نام کتاب، «عبور از دوران های گذشتۀ زمین» بود. ویلبر در حالی که کتاب را ورق می زد، به مطالعه دوران های مختلف زمین پرداخت و از میان شهرهای باستانی، عصر یخبندان و عصر پستانداران گذشت.

بخوانید