دنیای نوجوانان

داستان آموزنده: هانس خوش شانس / ساده بودن به معنای خنگ بودن نیست

قصه-های-شب-برای-کودکان-ایپابفا-هانس-خوش-شانس

پسری بود به نام هانس. او مدت هفت سال برای اربابش کار کرد. روزی هانس به اربابش گفت: «ارباب جان، زمانی که قرار بود برای شما کار کنم به پایان رسیده و حالا می‌خواهم نزد مادرم برگردم، دستمزد مرا بده.» ارباب گفت: «تو با صداقت و درستی به من خدمت کردی و من حق تو را آن طور که باید می‌پردازم.» و بعد یک تکه طلا به او داد

بخوانید

داستان آموزنده: خورشید پشت ابر/ هیچ رازی همیشه راز باقی نمی ماند

قصه-های-شب-برای-کودکان-ایپابفا-خورشید-پشت-ابر

خیاط دوره گردی بود که به دنبال کار به همه جای دنیا سفر کرد؛ ولی نتوانست کاری پیدا کند. او آن قدر فقیر بود که حتی یک سکه پول خرد هم نداشت. روزی در بین راه به مردی رسید و فکر کرد؛ چون مرد از شهر می‌آید، باید آدم پولداری باشد.

بخوانید

زندگانی چهارده معصوم: حضرت امام حسین (ع) / واقعه‌ی کربلا

زندگینامه امام حسین علیه السلام برای کودکان و نوجوانان (13)

معاویه بن ابی سفیان قبل از مرگ، راه را برای خلافت فرزندش یزید ـ که فردی شراب‌خوار و میمون‌باز بود ـ هموار کرد. ولی می‌دانست که حسین بن علی (ع) با یزید بیعت نخواهد کرد. پس از مرگ معاویه، یزید به خلافت رسید و همه را مجبور به بیعت با خویش کرد.

بخوانید

 قصه های قشنگ: هفت خواب وحشتناک / پایان تلخ دروغ گویی

 قصه های قشنگ: هفت خواب وحشتناک / پایان تلخ دروغ گویی 1

در روزگاران پیش، حاکم مهربانی در ایران زندگی می‌کرد. او به همه‌ی مردم کمک می‌کرد و مردم هم او را دوست داشتند. شبی از شب‌ها، حاکم، هفت ماجرای ترسناک و عجیب در خواب مشاهده کرد. او در اثر دیدن آن خواب‌های وحشتناک، دیگر تا صبح خواب به چشمش نیامد.

بخوانید

 قصه های قشنگ: دزد و دیو / عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد

 قصه های قشنگ: دزد و دیو / عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد 2

در زمان‌های قدیم، مرد زاهدی در دهکده‌ی کوچکی می‌زیست. او مردی بود نیکوکار و خداشناس و همیشه به همسایگان خود کمک می‌کرد و از مردم فقیر دستگیری می‌نمود، خلاصه می‌توان گفت که او بیش‌ازاندازه نیکوکار و درستکار بود.

بخوانید