دنیای نوجوانان

قصه‌ آموزنده: خر برفت و خر برفت || قصه‌های مثنوی مولوی

داستان-های-آموزنده‌ی-مثنوی-مولوی-قصه-خر-برفت-و-خر-برفت

یک روزی بود و روزگاری. یک درویش صوفی بود و یک خر داشت که بر آن سوار می‌شد و از این آبادی به آن آبادی سفر می‌کرد. روزها مشغول گردش بود و شب‌ها هم اگر به خانقاه و خراباتی می‌رسید در آنجا با درویش‌ها به سر می‌برد

بخوانید

قصه‌ آموزنده: دانش و پاداش || قصه‌های قابوس‌نامه

قصه‌های-آموزنده‌ی-قابوس‌نامه-قصه-دانش-و-پاداش

یک روزی بود و یک روزگاری. یک روز پیرزنی پرسان پرسان به سراغ بزرگمهر حکیم آمد و در حضور جمعی که آنجا بودند مسئله‌ای پرسید. بزرگمهر فکری کرد و گفت: «نمی‌دانم. باید مطالعه کنم و فکر کنم و جواب مسئله را پیدا کنم.»

بخوانید

قصه‌ آموزنده: جوانمرد بامعرفت || قصه‌های قابوس‌نامه

قصه‌های-آموزنده‌ی-قابوس‌نامه-قصه-جوانمرد-بامعرفت1

یک روزی بود و یک روزگاری. در یک روز تابستان، در یک ده کوهستانی که ییلاق اهالی شهر بود برای یکی از عیاران کوهستان جشن «گل‌ریزان» بر پا کرده بودند و همه سرشناسان و پهلوانان و هنرمندان و عیاران را دعوت کرده بودند تا ساعتی به شادمانی بگذرانند.

بخوانید