پسرکی لوح یکی از همشاگردیان خود را از مدرسه دزدید و به خانه برد. مادر پسرک بهجای تنبیه پسر خود، او را تشویق کرد.
بخوانیدقصههای ازوپ
قصه آموزنده ازوپ: کلاهبردار || وقتی نذر کردی، نذرت را ادا کن!
مردی که سفری طولانی در پیش داشت نذر کرد هر چه در راه یافت با هِرمِس نصف کند.
بخوانیدقصه آموزنده ازوپ: حقیقت، دروغگو را رسوا میکند.
دو پسربچه باهم به قصابی رفتند. وقتی پشت قصاب به آنها بود، یکی از آن دو کمی گوشت برداشت و آنها را توی جیب دوستش چپاند.
بخوانیدقصه آموزنده ازوپ: چرا برخی از انسانها جانور صفتاند؟
به سفارش زئوس، پرومته آدمیان و جانوران را ساخت. دراینبین زئوس متوجه تعداد فراوان جانوران شد و به پرومته دستور داد...
بخوانیدقصه آموزنده ازوپ: حقهباز || ادعاهای غیرممکن نکن!
روزگاری زنی جادوگر مدعی بود که طلسمهایش خشم خدایان را فرومینشاند. بدین ترتیب همیشه مشتریان بسیاری داشت
بخوانید