همسایه ملانصرالدین با ناراحتی نزد وی آمد. به او گفت: ملای عزیز، همانطور که میدانی من یک مرغدانی بزرگ دارم.
بخوانیددنیای جوانان
غذای مجانی / یک داستان انگیزشی
مردی وارد رستورانی شد و دستور غذای مفصلی داد. پس از سیر شدن، مدیر رستوران را صدا زد و گفت: من دیناری ندارم ...
بخوانیدنکات باریکترازمو / مجموعه جملات انگیزشی
کسانی که به بهانه ثروتمان، ما را بزرگ میشمارند، به هنگام تنگدستیمان کوچکمان می شمارند.
بخوانیدسمعک ارزانقیمت / یک داستان انگیزشی
مردی دریافت که نمیتواند خیلی خوب بشنود و باید سمعک بخرد، اما نمیخواست پول زیادی صرف خریدن آن کند.
بخوانیدهنر گوش دادن / یک داستان انگیزشی
چند روستایی برای شکار به بیشه میروند و یکی از آنها به زمین میافتد. به نظر نمیرسید که نفس میکشد.
بخوانید