یه ماه نشده سه دفعه رفتم قم و برگشتم، دفعهی آخر انگار به دلم برات شده بود که کارها خراب میشود اما بازم نصفههای شب با یه ماشین قراضه راه افتادم
بخوانیددنیای جوانان
داستان کوتاه «چرا دریا توفانی شده بود» /صادق چوبک
سیاه مانند عروسک مومی که واکسش زده باشند با چهرهی فرسودهی رنجبرده اش کنار منقل وافور و بتر عرق چرت میزد. چشمانش هم بود.
بخوانیدچتر و گربه و دیوار باریک: داستان کوتاهی از رضا قاسمی
داستان کوتاه چتر و گربه و دیوار باریک رضا قاسمی من نمیدانستم خر چطور توی گل گیر میکند. اما خودم یکی دو بار توی گل گیر کرده بودم. احساس کردم پدر چه خوب وضع مرا درک کرده. با خوشحالی دفتر را برداشتم و رفتم کنار او. آن روز درس …
بخوانیدرمان پرماجرای: جنگل های تاریک آمازون نوشته: ژول ورن – بخش 2 پایان
دراین موقع بحرانی مرگ قاضی ریبرو که جون داکوستا بار امیدواری فراوانی داشت ضربه بسیار مهلکی بشمار میامد. ریبرو قبل از اینکه به مقام قاضی شهر مانو برسد از زمانهای پیش جون داكوستا را میشناخت و زمانی که بماتهام همکاری با دزدان الماس دستگیر شد
بخوانیدرمان پرماجرای: جنگل های تاریک آمازون نوشته: ژول ورن – بخش 1
این حرف را که در بالا میبینید ظاهراً شباهت زیادی به حروف لاتن دارد، اما جملات آن درهم نوشته شده و به هیچ زبانی شباهت ندارد، مردی که این نوشته عجیب و اسرار آمیز را در دست گرفته بود مدتی چشمان خود را بان دوخت
بخوانید