داستان مصور کودکان

بیش از 600 قصه خاطره انگیز رایگان اینجاست.

قصه کودکانه: تُپلی و کُپلی در مزرعه || بیا بریم شیر بدوشیم

کتاب قصه کودکانه بیا بریم شیر بدوشیم (9)

تپلی و کپلی، به همراه دوستشان «روبی»، در میان گل‌ها و سبزه‌ها، به بازی و شیطنت مشغول بودند که سروکله پدربزرگ پیدا شد. پدربزرگ سه ظرف بزرگ در دست داشت. پدربزرگ گفت: «بچه‌های قشنگ من، نگاه کنید چی برایتان آورده‌ام.»

بخوانید

قصه کودکانه: آمادگی برای مدرسه || مری و مارتین در مدرسه و مهدکودک

کتاب قصه کودکانه آمادگی برای مدرسه (13)

تقریباً آخر تابستان بود. موقع آن رسیده بود که مِری و مارتین برای مدرسه آماده شوند. امسال مری به کلاس اول و مارتین به مهدکودک می‌رفت. مادر گفت: «عجله کنید. می‌خواهیم برویم و خرید کنیم

بخوانید