داستان مصور کودکان

بیش از 600 قصه خاطره انگیز رایگان اینجاست.

قصه کودکانه مذهبی: عُزیر پیامبر و الاغ او || انسان با مرگ از بین نمی‌رود.

کتاب قصه کودکانه مذهبی عُزیر پیامبر و الاغ او (12)

حُضرت عُزیر که از پیامبران الهی بود، برای انجام مسافرتی الاغی خرید و برای دیدن برادرش به‌سوی شهر انطاکیه (شهری در نزدیکی دریای مدیترانه و در جنوب کشور ترکیه) حرکت کرد. روزها درحرکت بود و هرچه به خانه‌ی برادرش نزدیک‌تر می‌شد، بیشتر احساس شادمانی و خوشحالی می‌کرد؛

بخوانید

قصه کودکانه: عبدالله و بز کوهی || به یکدیگر کمک کنیم.

کتاب قصه کودکانه عبدالله و بز کوهی (8)

یکی بود یکی نبود. در یکی از روستاهای کشور افغانستان، سه برادر باهم زندگی می‌کردند. عبدالله برادر بزرگ‌تر، ده سال داشت، عبدالکریم شش‌ساله بود. نام برادر کوچک عبدالغفور بود و پنج سال بیشتر نداشت. پدر و مادر این سه برادر در اثر جنگ، پیش خدا رفته بودند.

بخوانید

قصه کودکانه: خرگوش بازیگوش || در تابستان به فکر زمستان باش!

قصه کودکانه: خرگوش بازیگوش || در تابستان به فکر زمستان باش! 1

آفتاب که به جنگل تابید، برف‌ها نرم شدند. خرگوش بازیگوش، از خواب زمستانی بیدار شد. زمستان تمام شده بود. بهار آمده بود. خرگوش بازیگوش از لانه‌اش بیرون آمد. گرمای خورشید را که حس کرد، با شادی فریاد زد: «دوباره بهار... دوباره بهار... من فکر می‌کردم، دیگر بهار برنمی‌گردد.»

بخوانید