در یک مزرعه دو بوقلمون زندگی می کردند که اسم یکیشان گلباقالی بود. گلباقالی خیلی مغرور بود و خیال می کرد زیباترین بوقلمون دنیاست. اما برایش اتفاقی اقتاد که تبدیل به یک بوقلمون افتاده و فروتن شد.
بخوانیدداستان مصور کودکان
قصه کودکانه «فوّاره رنگین کمان» – قصه بچه نهنگ مهربان
یک نهنگ کوچولو بود که هروقت از سوراخ روی سرش آب را به هوا پرتاب می کرد یک فواره رنگین کمانی درست می شد. برای همین بقیه نهنگها به او حسودی می کردند تا اینکه نهنگ کوچولو با دو ماهیگیر آشنا می شود
بخوانیدقصه آموزنده کودکانه «عسلی و رنگین» – آدم باید به قول و قرارش عمل کند.
عسلی زنبور بدقولی بود. هروقت با کسی قولوقرار می گذاشت، چندروز بعد قول و قرارش را فراموش می کرد و به قول معروف «دبه درمی آورد». اما اینبار فهمید که باید به قولش عمل کند.
بخوانیدقصه آموزنده کودکانه «عروسی خاله قورباغه» – پاکدامنی انسان را عاقبتبهخیر می کند.
سن خانم قورباغه بالا رفته بود و هنوز شوهر نکرده بود؛ اما بااینوجود حاضر نبود با هیچ نامحرمی رابطه داشته باشد. چون دختر پاکدامنی بود.عاقبت هم یک شوهر عالی نصیبش شد که همه انگشتبهدهان شدند.
بخوانیدقصه آموزنده کودکانه «عروسی کدو و بادمجان» – ازدواج را آسانتر کنیم
قصه ها و داستان های خیالی درواقع حکایت زندگی آدم های واقعی است. آدم ها در عالم قصه، حرف های خود را از زبان گیاهان و حیوانات بیان می کنند تا جذاب تر باشد. این قصه هم قصه ای است درمورد ازدواج آسان و کمک به ازدواج جوانان.
بخوانید