پلنگ صورتی و کارآگاه خیلی سربهسر هم میذارن. در این قصه، پلنگ صورتی چندتا از شیرینکاریهاش رو برامون تعریف میکنه. بچهها! شما نباید از این کارها بکنید!
بخوانیدداستان مصور کودکان
قصه کودکانه «ماجراهای نخودی: تولد نخودی» _ ایمان بیاوریم به دعا و یاد خدا
بابا و بیبی خیلی پیر شده بودند و هیچ بچهای نداشتند. یک روز بیبی نشست و زارزار گریه کرد و از خدا خواست که بهشان بچه بدهد. یکدفعه یک فرشته آمد و دعای بیبی را برآورده کرد و اینطوری بود که نخودی به دنیا آمد...
بخوانیدقصه کودکانه «اگر گریه نمیکردم» – ساده، پرمفهوم، فلسفی – همراه با متن و تصاویر زبان اصلی + فایل صوتی
اگر انسان گریه نمی کرد، چه می شد؟ آیا انسانیت خود را از دست نمی داد و به شیئی بیروح و بی احساس تبدیل نمی شد؟ برای انسان، گریستن ضروری است. چه کسی گفته مرد نباید گریه کند؟
بخوانیدقصه کودکانه «لورل و هاردی، این داستان: هدیه تولد استانلی» درمورد آداب هدیه دادن
یک روز تابستان، الی به استانلی هدیه داد. هدیه اش یک سورتمه بود. اما استانلی بیچاره باید تا زمستان صبر می کرد تا برف ببارد و بتواند سورتمه سواری کند. آخه این هم شد هدیه؟
بخوانیدداستان کودکانه «لورل و هاردی به دوچرخهسواری می روند»
یک روز استن و الی (یا همون لورل و هاردی خودمون) تصمیم گرفتند به دوچرخهسواری بروند. اما استن با دوچرخه اش تصادف کرد و تمام خوراکی ها را له و لورده کرد. برای همین، اصلاً بهشون خوش نگذشت...
بخوانید