دنیای کودکان

قصه کودکانه پیش از خواب: راهب کوچولو و میمون‌ها

قصه-کودکانه-شب-راهب-کوچولو-و-میمون‌ها

در ایالت «سیچوان» در کنار کوه معروف «ذوشان» معبدی قرار داشت. در اطراف این کوه میمون‌های زیادی زندگی می‌کردند. اما از انسان‌ها نمی‌ترسیدند و اغلب به نزدیکی معبد می‌آمدند و از راهبان معبد غذا می‌گرفتند و در واقع با آن‌ها دوست شده بودند.

بخوانید

قصه کودکانه پیش از خواب: مرغ دریایی پرواز کن، پرواز کن

قصه کودکانه پیش از خواب: مرغ دریایی پرواز کن، پرواز کن 1

مرغ دریایی به قصد جمع‌آوری غذا برای فرزندش به‌طرف آسمان به پرواز درآمد. مرغک دریایی کوچولوی او نیز توی لانه به تماشای مادرش نشست. مدتی گذشت تا اینکه بالاخره از دور بال‌های سفید مادرش به چشم خورد و با خوشحالی شروع کرد به بالا و پائین پریدن.

بخوانید

قصه کودکانه پیش از خواب: طوطی کوچولو حالت خوبه؟

قصه-کودکانه-شب-طوطی-کوچولو-حالت-خوبه؟

«سبزک» طوطی زیبایی بود که بال‌وپرهای زرد و سبزی داشت. منقار سرخش همراه با کاکل زیبای روی سرش و چشمان گرد و سیاهش جلوه و زیبایی خاصی به او می‌داد. تمام بچه‌های محله او را دوست داشتند و هرروز صبح پیش او می‌آمدند...

بخوانید

قصه کودکانه پیش از خواب: چطور جوجه‌ها از تخم‌هایشان بیرون آمدند؟

قصه کودکانه پیش از خواب: چطور جوجه‌ها از تخم‌هایشان بیرون آمدند؟ 2

پستچی محله یک نامه برای خانم مرغه آورده بود. خانم مرغه هم پس از باز کردن نامه این‌طور خواند: «دوست عزیزم، خانم مرغه سلام! من ده تخم گذاشته‌ام، دلم می‌خواهد آن‌ها تبدیل به ده جوجه‌ي سالم بشوند. تو این کار را به‌ خوبی میدانی لطفاً بیا و کمکم کن. متشکرم.»

بخوانید