در زمانگی خیلیخیلی قدیم، توی یک دهکده خری زندگی میکرد که سالهای سال برای صاحب خود خدمت کرده بود؛ اما پس از گذشت سالها، خر، پیر و فرسوده شده بود و دیگر هیچ کاری از عهدهی او ساخته نبود. به این دلیل صاحب خر تصمیم گرفت که دیگر خوراک به خرش ندهد.
بخوانیددنیای کودکان
قصه های قشنگ فارسی: کلاغ انتقامجو / پیروزی اندیشه بر دشمن نیرومند
در دامنهی کوهی، درختی قرار داشت که روی آن یک کلاغ با جوجههایش زندگی میکرد. او روزها در پی غذا از لانهاش خارج میشد و بعدازآنکه غذایی مییافت به لانهاش مراجعت مینمود و با غذایی که آورده بود شکم جوجههایش را سیر میکرد.
بخوانیدقصه های قشنگ فارسی: چشمهی ماه / پیروزی خرگوش باهوش بر فیل های زورگو
داستانگویان نوشتهاند که: در سرزمین فیلها خشکسالی روی داد. آسمان اخمهایش را درهم کرد و برای چندین سال حتی یک قطره باران به روی زمین نفرستاد. در اثر این کار تمام رودخانهها و چشمهها خشک شدند و به همین دلیل عدهی زیادی از فیلها در اثر بیآبی هلاک گردیدند.
بخوانیدقصه صوتی کودکانه: قوقولی خان وقت نشناس + 4 قصه دیگر / با صدای مریم نشیبا #21
فهرست قصه های صوتی این مجموعه: 1- قوقولی خان وقت نشناس 2- كفشهای سفید عروسی 3- كتابخانه ی مسجد 4- كار اشتباه 5- عینك سبحان كوچولو
بخوانیدقصه کودکانه: گنجشک کوچولو به خانه برگشت / به پرنده ها و جانداران کمک کنیم
باران آهستهتر بارید. در حقیقت از شب گذشته یکریز باران باریده بود. کوچه و خیابان پر از آب شده بود. در حیاط مهدکودک نیز آب زیادی جمع شده بود. درست شده بود مثل یک نهر کوچک که از داخل حیاط بگذرد. بچهها با خوشحالی بیرون آمدند و شروع به بازی کردند!
بخوانید