روزی روزگاری، یک فیل کوچولو بود به اسم رونالد! من مطمئنم که همهی شما این رو خوب میدونید که همهی فیلها از موشها میترسن! و رونالد هم خیلیخیلی زیاد از موشها میترسید.
بخوانیددنیای کودکان
داستان کودکانه کیف مدرسهی ماریا
ماریا یک دختر دبستانی هستش و منم کیف مدرسهی اون هستم! من دوست ماریا هستم! ماریا صبحها بیدار میشه و برای مدرسه رفتن آماده میشه!
بخوانیدداستان کودکانه جدید من می تونم پرواز کنم
جوجه کوچولو فریاد کشید: نه! نه! من یک قدم هم بیرون خونه نمیذارم! پدرش گفت: ولی جوجه کوچولو! تو باید بری! نترس و ناراحت نباش.
بخوانیدداستان کودکانه دخترانه پری دریایی کوچولو
روزی روزگاری دور و در اعماق اقیانوس، جایی که آب خیلی براق و درخشنده است، یک پادشاه دریایی زندگی میکرد که شش دختر پری دریایی داشت.
بخوانیدقصه کودکانه جدید موسیقیدانان برمن / خر آوازخوان
روزی روزگاری مردی بود که یک الاغ داشت. الاغ او سالها گونیهای سنگین ذرت رو براش حمل کرده بود. بله بچهها! اون واقعاً یک الاغ وفادار بود! اما الاغ که پیر و ضعیف شد، دیگر نمیتونست مثل قبل کار بکنه!
بخوانید