روزی روزگاری در دهکده ای الاغی به دنیا آمد. همه الاغ را دوست داشتند. مرد ثروتمندی الاغ را برای پسرش خرید . اما دست سرنوشت چیز دیگری برای الاغ قصه ما نوشته بود که چندان خوشایند نبود. خلاصه این قصه این است که: باید حق خود را بگیریم چون: حق گرفتنی است، نه دادنی!
بخوانیددنیای کودکان
قصه کودکانه قشنگ: الاغ شجاع ، شیر ترسو، روباه بلا
روزگاری الاغ زرنگی زندگی می کرد که حسابی برای صاحبش کار می کرد اما یک روز از کار خسته شد، خودش را به مریضی زد و صاحبش هم او را رها کرد تا اینکه با یک شیر ترسو روبرو شد و ماجراها داشت ...
بخوانیدقصه فانتزی کودکانه: پینوکیو، آدمک چوبی
پینوکیو پسربچه چوبی بازیگوشی بود که همیشه برای پدرش دردسر درست می کرد. پینوکیو ماجراهای زیادی داشت اما سرانجام پسر خوبی شد. برای همین، فرشته مهربان او را خیلی دوست داشت...
بخوانیدقصه کودکانه و آموزنده: آبگیر / حکایت اردک و لاک پشت هوانورد
گاهی بزرگترها برای شیرین تر شدن پند و اندرزهایشان، آنها را به صورت قصه در می اورند و از زبان حیوانات حرف می زنند. مثلاً قصه اردک ولاک پشت در مورد این است که «کجا باید حرف بزنیم» و «کجا باید ساکت باشیم». خودتان قصه را بخوانید ...
بخوانیدقصه کودکانه: اردک و دخترهای نافرمان
بچه ها! ما باید به حرف مامان و بابا و بزرگترها گوش بدیم. اگر گوش ندیم، ممکنه اتفاقی که برای دخترهای قصه ما پیش آمد، برای شما هم اتفاق بیفته. این قصه را بخوانید...
بخوانید