شكوه خانم، پيرزن مهرباني بود كه همسر و فرزندي نداشت و در خانهی قديمي و بزرگش بهتنهایی زندگي میکرد. او دو خواهر و چند خواهرزاده داشت كه همهی آنها به او خاله شكوه میگفتند و گاهي به او سرمي زدند و حالش را میپرسیدند.
بخوانیددنیای کودکان
داستان کودکانه آبنبات و تندباد خانم
خانم گربه 4 تا بچهی کوچولوی ناز به دنیا آورده بود. به آنها شیر میداد و مواظبشان بود تا سالم بمانند و بزرگ شوند. خانم گربه مادر خیلی مهربانی بود.
بخوانیدبامزی قوی ترین خرس دنیا – این داستان: بامزی و الاغ کوچولو
بامزی ساعت هشت صبح یک شیشه عسل میخورد. کلاه آبی قشنگش را بر سر میگذارد و برای کمک به دوستانش از خانه خارج میشود. بامزی قویترین خرس دنیاست و کسی نمیتواند کارهایی مثل او انجام دهد.
بخوانیدراز خلیج مروارید – قصه های والت دیزنی برای کودکان و خردسالان
میکی و گوفی در دفترشان نشسته بودند و حوصلهشان از بیکاری سر رفته بود. میکی آهی کشید و گفت: - «از زمانی که ما دفتر کارآگاهیمان را در دهکده داکز بازکردهایم، بهندرت جرمی در اینجا اتفاق افتاده است.»
بخوانیدفلوت زن هاملین – قصه های فانتزی والت دیزنی برای کودکان و خردسالان
هاملین، شهر کوچک و قشنگی بود که در بالای تپه سبز و خرمی قرار داشت.دورتادور این شهر از جنگلها و مزارع سرسبزی پوشیده بود. باوجودی که هاملین، شهر مهمی نبود ولی به علت داشتن آثار تاریخی، بخصوص قلعههای قدیمی و باغهای گل و میوه خیلی معروف بود.
بخوانید