به مادر گفتم آخر این خدا کیست که هم در خانه ما هست و هم نیست
بخوانیددنیای کودکان
قصه صوتی کودکانه دماغ فیل / با صدای مریم نشیبا
فیل داشت با خرطومش آب می کشید که صدای خنده ی بلندی را شنید. فبل گربه ای را دید که بالای درخت نشسته بود و داشت به دماغ فیل می خندید.
بخوانیدقصه صوتی کودکانه: کلاه زمستانی / با صدای مریم نشیبا
حسن کوچولو داشت در حیاط خانه بازی می کرد که باران شروع شد. مادربزرگ با دیدن سر خیس حسن فکری به سرش زد.
بخوانیدقصه صوتی کودکانه: لاکپشت فداکار / با صدای مریم نشیبا
لاکپشت کوچولو وقتی به دنیا آمد، لاکش کمی کج بود. لاکپشت های دیگر این را فهمیدند اما نخواستند به مادرش بگویند.
بخوانیدقصه کودکانه: عمو یادگار و گنجشک کوچولو || بادآورده را باد میبرد
یک روز که گنجشک نشسته بود جلوی لانهاش، باد از توی پنبهزار یک پنبهدانه آورد و انداخت جلوی پایش.
بخوانید