صدای آرامِ فاطمه (س) به گوش میرسید. حسن ملافهی نازکی را که روی سرش انداخته بود کنار زد. صدای جیرجیرکها هم شنیده میشد. مهتاب به صورت مادر بوسه میزد.
بخوانیددنیای کودکان
داستان زیبا و آموزنده: ابراهیم در آتش || نبرد با نمرودیان
در زمانهای قدیم پادشاه ستمگری بود به نام «نمرود». حضرت ابراهیم در زمان این پادشاه به دنیا آمد. او هنوز کوچک بود که پدرش از دنیا رفت و عمویش او را پیش خود برد تا از او مواظبت کند.
بخوانیدداستان زیبا و آموزنده: از همه مهربانتر || راز دعا
یک روز از مادرم پرسیدم: «دعا یعنی چه»؟ مادرم گفت: «حرف زدن با خداست، یعنی از او یاری میگیریم.»
بخوانیدداستان زیبا و آموزنده: اصحاب فیل || نابودی لشکر فیلسواران
در زمانهای دور در سرزمین یَمَن مردی به نام «ابرهه» زندگی میکرد. او حاکمی بیایمان و ظالم بود. یک روز ابرهه شنید که همهی مردم برای عبادت به شهر مکه میروند. ابرهه خیلی ناراحت شد.
بخوانیدداستان زیبای: مؤذن پیامبر || شکسته شدن بتها
چند سال از حضور حضرت محمد (ص) در مدینه میگذشت. یکشب ایشان در خواب دیدند که به همراه مسلمانان وارد مکه شدند و خانهی کعبه را زیارت کردند.
بخوانید