دنیای کودکان

داستان مصور کودکانه: قوهای وحشی || محبت، طلسم‌ها را می‌شکند

کتاب داستان مصور کودکانه قوهای وحشی هانس کریستین آندرسن

روزی روزگاری در سرزمینی دور، شاه و ملکه‌ای بودند که یازده پسر و یک دختر داشتند. این خانواده، زندگی خوش و راحتی داشتند. بچه‌ها در ناز و نعمت زندگی می‌کردند؛ اما روزی رسید که خوشی و راحتی آن‌ها تمام شد.

بخوانید

داستان مصور کودکانه: آتش در گندمزار || مجازات حیوان آزاری

کتاب داستان مصور کودکانه آتش در گندمزار نوشته: شاگا هیراتا

یک روز صبح، وقتی مرد کشاورز، به لانه مرغ و خروس‌ها رفت، تا به آن‌ها آب و دانه بدهد، دید که درِ لانه باز است و از مرغ و خروس‌ها خبری نیست. او فکر کرد که روباهی آمده و مرغ و خروس‌های او را دزدیده است.

بخوانید

داستان مصور کودکانه: شکار و شکارچی || پاداش خوبی کردن

داستان مصور کودکانه: شکار و شکارچی || پاداش خوبی کردن 1

در زمان‌های قدیم صیادی بود که پرندگان را شکار می‌کرد و آن‌ها را در بازار می‌فروخت. روزی، صیاد برای شکار از خانه بیرون رفت. او جای مناسبی را پیدا کرد، دامش را روی زمین پهن کرد و طعمه‌ای کنار آن گذاشت، سپس پشت تخته‌سنگی مخفی شد.

بخوانید

داستان مصور کودکانه: شیر نادان || عاقبت غرور بی‌جا و طمع‌ورزی

کتاب داستان مصور کودکانه شیر نادان نوشته: شاگا هیراتا

روزی روزگاری، شیری بود که بسیار مغرور و ازخودراضی بود. شیر، هیکل بزرگ و تنومندی داشت و فکر می‌کرد که راستی راستی از همه حیوان‌های دیگر قوی‌تر است و هر کاری بخواهد، می‌تواند انجام دهد.

بخوانید