دنیای کودکان

قصه شب کودک‌: شیر و خرگوش و روباه || فکرت را به کار بینداز

قصه-شب-کودک-شیر-و-خرگوش-و-روباه

قصه شب: روزی روزگاری در یک جنگل بزرگ خرگوشی زندگی می‌کرد که من هم اسمش را نمی‌دانم. خرگوش هرروز صبح شاد و خوش‌حال برای پیدا کردن میوه از لانه بیرون می‌رفت و با دستان پر از میوه به لانه برمی‌گشت.

بخوانید

قصه شب کودک‌: گل کوچولو و آفتاب || گل‌ها به نور نیاز دارند

قصه-شب-کودکانه-گل-کوچولو-و-آفتاب

قصه شب: روزی از روزها در یکی از خانه‌ها، گل کوچکی با گلدان کوچکی کنار یک پنجره نشست. پنجره با دیدن گل کوچک گفت: «سلام گل کوچولو، خوش‌آمدی!» گل کوچولو نگاهی به دوروبرش انداخت و گفت: «اینجا کجاست؟ من الآن کجا هستم؟»

بخوانید