آقا کوچولوی شجاع بهاندازۀ آقا کوچولوی پرزور، قوی نیست. او به بلندی آقا کوچولوی قدبلند هم نیست؛ اما هیچیک از اینها مانع از شجاع بودن او نمیشود.
بخوانیددنیای کودکان
داستان کودکانه: تمساح خنده رو || آموزش مسواک زدن به کودکان
داستان آموزنده: یکی بود، یکی نبود، یک تمساح خیلی مهربان بود که دوست داشت با مردم رفتوآمد داشته باشد، با آنها حرف بزند و به مهمانی برود.
بخوانیدداستان کودکانه و آموزنده: «نوک قرمز» و دوستانش || جوجه اردک زشت
در یکی از روزهای گرم تابستان، اردک خانم در نقطهای دوردست لانهای ساخت تا بتواند بهراحتی روی تخمهایش بخوابد. روزها بهآرامی گذشت.
بخوانیدداستان کودکانه و آموزنده: کلاغ سیاه و قوی سفید || افسانههای ازوپ
در سرزمینی که پای آدمیزاد به آنجا نرسیده بود، حیوانات زیادی زندگی میکردند. از پرنده و چرنده هرکدام سرشان به کار و زندگی خودشان گرم بود و کسی در فکر این نبود که چطور دیگری را فریب بدهد
بخوانیدداستان کودکانه و آموزنده: کلاغ دانا و کوزه آب || افسانههای ازوپ
در بیشهای دور کلاغ پیری زندگی میکرد که سالهای زیادی از عمرش گذشته بود و سرد و گرم روزگار را چشیده بود. کلاغ براثر عمر زیاد تجربیات زیادی به دست آورده بود
بخوانید