دنیای کودکان

قصه کودکانه: قهر خورشید خانم

قصه-کودکانه-قهر-خورشید-خانم

یکی از روزهای قشنگ بهار که پرندگان روی شاخه‌های درختان نشسته بودند و آواز می‌خواندند و سنجاب‌ها از تنه‌های درختان بالا می‌رفتند و میمون‌ها روی شاخه‌ها تاب می‌خوردند، خورشید خانم از آسمان، به این مناظر نگاه می‌کرد و با دیدن زیبایی جنگل و شادی حیوانات با صدای بلند خندید؛

بخوانید

قصه کودکانه جهانگرد و زرگر مکار || کلیله‌ودمنه برای کودکان

کتاب قصه کودکانه شیر و دوستان حیله‌گر (12)

یک روز مرد زرگری به نام «ایلخان» از جنگلی می‌گذشت که اتفاقاً افتاد توی یکی از این گودال‌ها. ایلخان کمی آه و ناله کرد؛ اما حالش که بهتر شد ناگهان دید یک ببر، یک مار و یک میمون جلویش ایستاده‌اند و دارند بر و بر نگاهش می‌کنند.

بخوانید