دنیای کودکان

قصه کودکانه: سروصدای آقا کلاغه || بیکاری و بطالت خیلی بده!

قصه-کودکانه-سروصدای-آقا-کلاغه

یکی بود، یکی نبود. در یک روز قشنگ بهاری آقا دارکوب از لانه‌اش بیرون آمد و با صدای بلندی گفت: «آقا کلاغه! من دیگر از دست تو خسته شدم. چرا این‌قدر بیخودی قارقار می‌کنی، مگر هیچ کاری نداری که انجام بدهی؟»

بخوانید

قصه صوتی کودکانه: بزرگترین پرنده || مریم نشیبا

قصه صوتی کودکانه: بزرگترین پرنده || مریم نشیبا 1

کلاغ می خواست خودش معلم شود. اردک هم دوست داشت خودش معلم بشود. آنها از طوطی دانا پرسیدند تا ببینند کدام پرنده از همه بزرگ تر است. فردای آن روز همه دور هم جمع شدند تا بدانند بزرگ ترین پرنده ی روی زمین چه کسی است ...

بخوانید