دنیای کودکان

قصه کودکانه پیش از خواب: پارو و جارو و برف اول زمستان | هر ابزاری برای کاری خوب است!

قصه-شب-کودک-پارو-و-جارو-و-برف-اول-زمستان

روزی از روزها که فصل پاییز کم‌کم داشت تمام می‌شد، یک پارو به حیاط خانه‌ای رفت. پارو گوشه‌ی حیاط ایستاد و نگاه کرد. او دوست داشت هر چه زودتر آنجا کار کند تا همه دوستش داشته باشند. پارو توی این فکرها بود که از آن گوشه‌ی حیاط صدایی را شنید: «تو اینجا چه‌کار می‌کنی پارو؟ مگر چه خبر شده؟»

بخوانید

داستان زندگی حضرت علی علیه‌السلام | از ولادت تا شهادت

داستان زندگی حضرت علی علیه السلام (16)

در چشمان فاطمه - دختر اسد - اشک نشسته بود. آرام و سنگین قدم برمی‌داشت. زیر لب با خدای خود حرف می‌زد: «خدایا من به تو و پیامبرانت، به ابراهیم خلیل که خانه‌ی کعبه را به دستور تو ساخت، ایمان دارم. خدایا! از تو می‌خواهم تولد کودکم را برای من آسان گردانی!»

بخوانید

قصه صوتی کودکانه: کی از همه مهربون تره | با صدای: مریم نشیبا

کی-از-همه-مهربون-تره؟-قصه-صوتی-مریم-نشیبا-کاور

گنجشک خانوم روی تخم‌هایش نشسته بود و منتظر بود تا جوجه‌هایش از تخم بیرون بیایند. یک روز یک گنجشک تپل سر از تخم بیرون آورد. گنجشکک می‌خواست تنها به جنگل برود و بازی کند؛ اما مادرش قبول نکرد ...

بخوانید