دنیای کودکان

قصه صوتی کودکانه: خورشید و گل سرخ || با صدای: مریم نشیبا

قصه-صوتی-کودکانه-خورشید-و-گل-سرخ

صبح شده بود و خورشید نورش را روی گل سرخ پاشید. ولی گل سرخ هنوز خوابش می‌آمد. او گلبرگش را روی صورتش کشید و خواست بخوابد. خورشید خانم وقتی فهمید که او دوست ندارد زود از خواب بیدار شود، چیزی در گوش گل‌های دیگر گفت ...

بخوانید

قصه صوتی کودکانه: درخت تنها و رود باریک || با صدای: مریم نشیبا

قصه-صوتی-کودکانه-درخت-تنها-و-رود-باریک--مریم-نشیبا-کاور

درخت مهربانی بود که تک‌وتنها بود. اون چند روز بود که خیلی ناراحت بود چون آب رود دیگر به درخت نمی‌رسید. درخت مهربان داشت کم‌کم خشک می‌شد. اون تمام روز را فکر کرد تا بتواند هر طور شده آب رود را به ریشه‌هایش برساند که ناگهان چند تا پرنده در آسمان دید ...

بخوانید

قصه کودکانه: بابک و آرزوهای بزرگ || آرزوی مسافرت

قصه-کودکانه-بابک-و-آرزوهای-بزرگ

یکی بود یکی نبود. در شهری قشنگ و سرسبز نزدیک کوه‌های بلند، پسر خوب و زرنگی زندگی می‌کرد به اسم «بابک». بابک پسر باادب و عاقلی بود. مامان و بابای بابک از او خیلی‌خیلی راضی بودند. چون بابک به حرف بزرگ‌ترها گوش می‌داد و همیشه از خواهر کوچکش مراقبت می‌کرد؛

بخوانید