پسر کوچولوی داستان ما خیلی پسر خوبیه و همه دوستش دارند. توی ماه محرم علیرضا کوچولو دوست داشت که توی هیئت سینه و زنجیر بزند. یک روز علیرضا وقتیکه با پدرش برای عبادت به مسجد رفته بود، از خداوند خواست و دعا کرد که پدرش برای او یک زنجیر بخرد.
بخوانیددنیای کودکان
قصه صوتی کودکانه ماه محرم: کمک فاطمه کوچولو / نذری ماه محرم
فاطمه کوچولو همیشه در کارهای خانه به مادرش کمک میکرد. در ایام محرم مامان فاطمه نذر داشت. فاطمه میخواست که در پختن غذای نذری به مادرش کمک کند.
بخوانیدقصه صوتی کودکانه ماه محرم: دوست جدید / خجالتی نباشید
حسن پسر خوب و نازنینی بود و توی محل زندگیشان هیئتی بود که در مناسبتهای مختلف مراسم مذهبی را آنجا انجام میدادند. یک روز همسایهی جدیدی آمد که پسری همسن حسن داشت به نام علی.
بخوانیدکتاب قصه خیالی کودکانه: زیبای خفته / عشق، خفته را بیدار می کند
در روزگاران بسیار دور امیری با زن خود، تنها آرزویشان داشتن یک فرزند بود. سالها گذشت تا اینکه زن امیر بچهای به دنیا آورد. این بچه یک دختر زیبا برد. امیر برای شادی هر چه بیشتر، جشن بزرگی برپا کرد و تا میتوانست از مردم دعوت کرد به جشن او بیایند.
بخوانیدکتاب داستان کودکانه روسی: روباه و خرگوش / به عمل کار برآید، به سخن دانی نیست!
یکی بود و یکی نبود. در دشتی سبز و خرم و پر از گل و میوه، خرگوشکی زندگی میکرد و روباهک خواهرکُش هم در آنجا زندگی میکرد.
بخوانید