فاطمه کوچولو همیشه در کارهای خانه به مادرش کمک میکرد. در ایام محرم مامان فاطمه نذر داشت. فاطمه میخواست که در پختن غذای نذری به مادرش کمک کند.
بخوانیددنیای کودکان
قصه صوتی کودکانه ماه محرم: دوست جدید / خجالتی نباشید
حسن پسر خوب و نازنینی بود و توی محل زندگیشان هیئتی بود که در مناسبتهای مختلف مراسم مذهبی را آنجا انجام میدادند. یک روز همسایهی جدیدی آمد که پسری همسن حسن داشت به نام علی.
بخوانیدکتاب قصه خیالی کودکانه: زیبای خفته / عشق، خفته را بیدار می کند
در روزگاران بسیار دور امیری با زن خود، تنها آرزویشان داشتن یک فرزند بود. سالها گذشت تا اینکه زن امیر بچهای به دنیا آورد. این بچه یک دختر زیبا برد. امیر برای شادی هر چه بیشتر، جشن بزرگی برپا کرد و تا میتوانست از مردم دعوت کرد به جشن او بیایند.
بخوانیدکتاب داستان کودکانه روسی: روباه و خرگوش / به عمل کار برآید، به سخن دانی نیست!
یکی بود و یکی نبود. در دشتی سبز و خرم و پر از گل و میوه، خرگوشکی زندگی میکرد و روباهک خواهرکُش هم در آنجا زندگی میکرد.
بخوانیدکتاب داستان کودکانه قدیمی: مارتین در ییلاق / لذت تعطیلات تابستان در دهکده
پدر و مادر مارتین هرسال وقتی مدرسهها تعطیل میشود برای هواخوری، چند روزی به ییلاق میروند. امسال هم پدر مارتین تصمیم گرفت که با مامان و مارتین و ژان به یک دهکدهی زیبا برود.
بخوانید