آهای آهای بچهها سلام من بر شما با نام پروردگار شروع میشه شعر ما تو دلهامون بهاره میریم سفر دوباره یک سفر معنوی که خیلی فایده داره
بخوانیدشعر کودکانه
کتاب شعر کودکانه: حسنی و نقشه
یه روز و روزگاری تو گرمای تابستون حسنی، خوشحال و خندون دوید از خونه بیرون حسنی دوید به اینطرف حسنی دوید به اون طرف همبازی شد با سبزهها با غنچه و گل و علف
بخوانیدکتاب شعر کودکانه: حسنی و گلباقالی
یکی بود یکی نبود. زیر گنبد کبود، میان یک دشت قشنگ، پر از گلهای رنگارنگ، پر از پروانههای خالخالی، یک گوسالۀ کوچولو به اسم «گلباقالی» نشسته بود گریه میکرد. «گلباقالی» غمگین بود. چشمهای قشنگش از اشک سنگین بود. میدانید چرا گریه میکرد؟
بخوانیدکتاب شعر کودکانه: حسنی چه پرخوراک شده
آی بچههای خوبم گوش کنید قصهی ما بشنوید از حسنی این پسر گلآقا حسنیِ چاقوچله اینجا تو قصهی ما این پسر شکمو داره خیلی ماجرا
بخوانیدکتاب شعر کودکانه حسنی میایی بازی کنیم؟
حسنی یه روز دم غروب سر کوچه نشسته بود. اخمو بود و انگاری که از کسی دلخور شده بود.
بخوانید