قصه های کودکانه

بیش از 700 قصه خاطره انگیز رایگان اینجاست.

قصه کودکانه روستایی: شلغم پربرکت / با تلاش و پشتکار و همکاری می توان به موفقیت رسید

قصه-کودکانه-روستایی-آموزنده-شلغم-پربرکت

روزی روزگاری، پیرمرد و پیرزنی با دو نوه‌ی کوچکشان در مزرعه‌ای زندگی می‌کردند. پیرمرد هرسال توی مزرعه‌اش یک‌چیز می‌کاشت: یک سال سیب‌زمینی، یک سال هویج، یک سال چغندر و آن سال هم تصمیم گرفت شلغم بکارد.

بخوانید

قصه کودکانه آموزنده: گربه و پیرزن / حد و اندازه‌ی خودت را بشناس

قصه-کودکانه-آموزنده-گربه-و-پیرزن

یکی بود، یکی نبود؛ زیر گنبد کبود، پیرزن مهربانی بود که توی یک خانه‌ی کوچک زندگی می‌کرد. این پیرزن یک گربه‌ی سفید پشمالو و یک ماهی سرخ کوچولو داشت. برای گربه، یک جای گرم‌ونرم درست کرده بود و برای ماهی، یک تنگ بلوری قشنگ خریده بود.

بخوانید