اون هفته توی مدرسه هفتهی پرندگان بود. هفتهی مورد علاقهی من. هر روز تو کلاس اطلاعات جالبی درباره پرندگان یاد می گرفتیم. هرچیزی را که یاد گرفتم برای خانواده ام تعریف کردم. به مامان گفت: مرغ مگس خوار میتونه عقب عقب پرواز کنه!
بخوانیدقصه صوتی کودکان
قصه صوتی کودکانه: دلم برایت تنگ شده! / مهناز محمدقلی
زنبور کوچولو غمگین و غصه دار به لانه برگشت و یک گوشه کِز کرد. مادرش پرسید: چیه زنبورک؟ چرا پکری؟ زنبورک گفت: «از دست کرم ابریشم نازک نارنجی قهرو» و به درخت توت خیره شد...
بخوانیدقصه صوتی قدیمی: نیم وجبی ها، سه تا خرس کوچولو / با صدای هنرمندان قدیمی
توی یک شهر قشنگ، سه تا خرس کوچولو، زبر و رنگ، تپلی مپل، خوش بر و رو، همیشه در کنار هم بودند. یار غار هم بودند. لحظه ای از هم جدا نمی شدند. بدون هم حتی آب هم نمی خوردند. اسمهاشون، خرس دانا، خرس کاری و خرس زرنگ بود. خنده رو بودند و حراف بودند. اما امروز همگی پکر بودند. از دل همدیگه بی خبر بودند...
بخوانیدقصه صوتی کودکانه: سنجاب کوچولو / مریم نشیبا
توی جنگل بزرگی سنجابی با بچه کوچکش زندگی می کرد. بچه سنجاب یک روز از لانه بیرون آمد و توی جنگل به راه افتاد. توی جنگل سنجاب کوچولو به خرس و به فیل رسید و از اینکه آنها او را بچه سنجاب و یا سنجاب کوچولو صدا کردند، خیلی ناراحت شد.
بخوانیدقصه صوتی کودکانه: غذا خوردن مریم کوچولو / مریم نشیبا
مریم کوچولو دختر خیلی خوب و با ادبی بود. اما یه عادت بدی داشت و آن هم تند غذا خوردن بود. مریم و خانواده اش به مهمانی دعوت شده بودند. مریم کوچولو توی مهمانی فراموش کرد که آرام غذا بخورد و خیلی دور بشقابش غذا ریخت.
بخوانید