سلام! من آبه هستم: یه سگ خدمترسان! بهم «سگ کمکی» هم میگن. 🐾 وقتی یه تولهسگ کوچولو بودم، صاحبم بهم گفت که قراره سگ خدمترسان بشم و به کسی که نمیتونه ببینه کمک کنم.
بخوانیدداستان 4 تا 7 سال
داستان مصور کودکانه: جوجهتیغی قهرمان / مدرسه جنگلی چمنزار آفتابی
آفتاب با شدت روی چمنزار میتابید و کلاس اول مدرسهی جنگلی «چمنزار آفتابی» برای اولین سفرشون به جنگل سایه آماده میشدن. همهی بچهها از این ماجراجویی که هفتهها دربارهاش حرف زده بودن، خیلی هیجانزده بودن.
بخوانیدداستان کودکانه: قایمموشک بازی / سالی گنج پیدا میکنه
جیمز، خواهرش سالی و دوست صمیمیشون مارک خیلی حوصلهشون سر رفته بود. اونها کل روز بازی کرده بودن، ولی حالا که هوا تاریک شده بود و نمیشد چیزی رو خوب دید، دیگه نمیدونستن چی کار کنن.
بخوانیدقصه کودکانه یه سنگریزه توی کفشمه
یک سنگریزه توی کفش منه! ولی من مطمئنم که قبلاً هیچ سنگریزهای اونجا نبود!
بخوانیدداستان کودکانه بهترین لونه
اون روز وقتی آقا و خانم پرنده از خواب بیدار شدن، آقای پرنده که رنگ پرهاش آبی بود گفت: من از این لونهی قدیمی خسته شدم! ما یک لونهی جدید نیاز داریم!
بخوانید