داستان مصور نوجوان

شاهزاده ادوارد همیشه در قصر سلطنتی بود و اجازه نداشت بیرون برود. شاهزاده آرزو داشت مثل بچه های دیگر در خیابان بازی کند. برای همین، جایش را با تام گدا عوض کرد و نزدیک بود برای همیشه توی خیابان بماند و گدایی کند ...

آلیس کوچولو زیر یه درخت خوابش میبره و در عالم رویا میره به سرزمین عجایب ...

طلسم جادوگر ، شاهزاده زیبا را به هیولایی زشت تبدیل کرده و تنها بوسه ای عاشقانه می تواند زیبایی گذشته او را بازگرداند...

یک روز سیندرلا گریه کرد و آرزو کرد ای کاش می توانست به مجلس جشن شاهزاده برود. فرشته مهربان آمد و آرزویش را برآورده ساخت ...

در این کتاب کوچولو، 5 قصه عامیانه کوتاه از جمله دوست بی وفا و چوپان دروغگو را می خوانیم...