یکی بود یکی نبود. در آغاز خدا بود و غیر از خدا هیچکس نبود. خدا فرشتگان را آفرید؛ و جهان را و زمین را آفرید؛ و فرشتگان خدا را پرستش میکردند و خدا بر روی زمین گیاهها و جانوران پدید آورد؛ و در زمین آدمی نبود.
بخوانیددنیای نوجوانان
داستان علمی تخیلی کودکان: سفرهای علمی || پرواز درون حبابها و چرخۀ آب
وندا سطل را به دست آرنولد داد و او را بهطرف دستشویی دخترها که نزدیکتر بود، برد تا کمی آب بیاورند. آرنولد باعجله درپوش لاستیکی دستشویی را گذاشت و شیر آب را باز کرد و گفت: «زود باش وندا! نمیخواهم کسی مرا اینجا ببیند.»
بخوانیدقصه آموزنده: آهو در طویله خران || قصههای مثنوی مولوی
یک روز یک شکارچی از صحرا یک آهو گرفته بود و شب که به خانه آمد دید هیچچیز برای خوردن، در خانه نیست. هر چه فکر کرد که آهو را بکشد و کباب کند دلش راضی نشد. آهو را برداشت آمد سر کوچه. چند نفر ایستاده بودند.
بخوانیدقصه آموزنده: کمالالدین حسن || قصههای مثنوی مولوی
شاعری یک شعر بالابلند در تبریک عید ساخت و در آن از خوبیهای پادشاه زمان خود خیلی تعریف کرد و در مدح و ستایش او بسیار کوشش کرد و روز عید نوروز برای خواندن آن شعر و گرفتن صِله و عیدی به دربار پادشاه رفت.
بخوانیدقصه آموزنده: سلمان کر و شعبان کر || قصههای مثنوی مولوی
یک پیرمرد بقال بود به نام سلمان که گوشش سنگین بود و مردم اسمش را گذاشته بودند «سلمان کر» وقتی کسی میخواست از دکان بقالی سلمان چیزی بخرد بایستی به صدای بلند حرف بزند تا سلمان بشنود...
بخوانید