همان مرد کور، دوست قدیمی زنم. بله، خود او داشت میآمد شب را پیش ما بماند. زنش مرده بود. برای همین آمده بود به دیدن قوم و خویشهای زن مردهاش در کانتیکت.
بخوانیدداستان کوتاه
داستان کوتاه «یک گل سرخ برای امیلی » / ویلیام فاکنر
وقتی که میس امیلی گریرسن مرد، همۀ اهل شهر ما به تشییع جنازهاش رفتند. مردها از روی تأثر احترامآمیزی که گویی از فروریختن یک بنای یادبود قدیم در خود حس میکردند...
بخوانیدداستان کوتاه: دختر لیلیت / نوشته: آناتول فرانس
در صومعه ای دورافتاده ، کشیش کهنسالی مدعی است که حضرت آدم پیش از ازدواج با حوا همسری داشته است که لیلیت نام داشته است. کشیش جوانی به نام «آری» به صومعه می آید و داستانی تعریف می کند که ثابت می کند او با یکی از دختران لیلیت ملاقات داشته است...
بخوانیدداستان کوتاه: آهنگ روستایی/ شاهکار آندره ژید
یک کشیش متاهل دلباخته دختری نابینا می شود. دختر به او عشق می ورزد چرا که در عالم نابینایی خود تنها عشق و پاکی و محبت را می بیند. روزی که دختر بینایی خود را به دست می آورد و برای اولین بار همسر کشیش را می بیند، تاب تحمل اندوه نهفته در چشمان او را ندارد....
بخوانیدداستان کوتاه «جاودانه» / خورخه لوئیس بورخس
جاودانگی چیست؟ اگر انسان در این دنیا جاودانه بود چه سرنوشتی پیدا می کرد؟ ...
بخوانید