رفیق سفر کردهٔ من، وقتی میخواستم از تهران حرکت کنم، پای قطار خوب برایم گفته بود که با اینهمه اسامی نو، و اروپایی مآب هنوز هم ...
بخوانیدداستان کوتاه
داستان کوتاه زیرابیها / نوشته: جلال آل احمد
«اسد» هم جزو هشتادوسه نفری بود که همان روزهای اول از زیراب به کرمان تبعیدشان کردند.
بخوانیدداستان کوتاه درهٔ خزان زده / نوشته: جلال آل احمد
سه بعدازظهر، سوت تعطیل کار معدن، مثل همه روز، در هوای سرد و مهآلود درههای زیراب پیچید.
بخوانیدداستان کوتاه پوست نارنج / قصههای تلخون نوشته: صمد بهرنگی
آری گناه من بود. گناه من بود که مجبور شدم روز جمعه در شهر بمانم. شاید هم گناه زن قهوهچی بود که دلدرد گرفته بود.
بخوانیدداستان کوتاه عادت / قصههای تلخون نوشته: صمد بهرنگی
این معلم ما مثل اکثر آدمها که میخواهند نان بخورونمیری داشته باشند، نبود. میخواست ترقی کند، بیش از توقع دیگران.
بخوانید