سال 268 هجری قمری به حج مشرّف شدم. اعمال حج را به جا آوردم، پس از پایان اعمال بیمار شدم. قبلاً شنیده بودم که میتوان امام زمان علیه السلام را ملاقات نمود
بخوانیدامام زمان(عج)
داستانهای امام زمان (عج): آغاز امامت او!
من خادم امام حسن عسکری علیه السلام بودم. و نامههای حضرت علیه السلام را به شهرهای مختلف میرساندم. روزی به خدمت ایشان مشرّف شدم.
بخوانیدداستانهای امام زمان (عج): خضر نیازمند دیدار او!
روزی گذارم به قبیله «بنی رواس» افتاد. به یکی از دوستان رواسیم گفتم: خوب است به مسجد صعصعه برویم و نماز بخوانیم
بخوانیدداستانهای امام زمان (عج): دوای درد من تویی!
پدرم زیدی مذهب بود و اطرافیان خود مخصوصاً فرزندانش را از تمایل به مذهب شیعه اثنی عشری باز میداشت
بخوانیدداستانهای امام زمان (عج): دست مسیحایی!
در ایام جوانی زخمی به اندازه کف دست روی ران چپم پیدا شد، هر سال در فصل بهار این زخم دهان باز کرده و از آن چرک و خون بیرون میریخت
بخوانید