از طرف «ابی منصور بن صالحان» مسئول انجام کاری شدم. امّا در طی انجام مسئولیت قصوری از من سر زد،
بخوانیدامام زمان(عج)
داستانهای امام زمان (عج): خداوندا! به او پسری عطاکن!
سؤالاتی را در قالب سه نامه به محضر حضرت حجت علیه السلام عرضه داشتم، و در ضمن اضافه نموده بودم که من مردی سالمند هستم امّا هنوز صاحب فرزندی نشدهام.
بخوانیدداستانهای امام زمان (عج): هزار دینار در وجه اسب و شمشیر
وقتی «اذکوتکین» با یزید بن عبداللّه جنگید، و «شهر زور» که ناحیه وسیعی از مرز عراق تا همدان است به تصرف خود در آورد
بخوانیدداستانهای امام زمان (عج): زمین خالی از حجّت نیست
یکی دو سال از شهادت امام حسن عسکری علیه السلام نگذشته بود که از اردبیل به قصد سفر حج خارج شدم.
بخوانیدداستانهای امام زمان (عج): مردی که متحیر بود!
هنگامی که امام حسنعسکری علیه السلام به شهادت رسید، مردی مصری وارد مکّه شد
بخوانید