شاهزاده ادوارد همیشه در قصر سلطنتی بود و اجازه نداشت بیرون برود. شاهزاده آرزو داشت مثل بچه های دیگر در خیابان بازی کند. برای همین، جایش را با تام گدا عوض کرد و نزدیک بود برای همیشه توی خیابان بماند و گدایی کند ...
بخوانیدقصه کودکانه: چهار یار صمیمی || روایتی دیگر از الاغ آوازخوان
در روستای دورافتادهای، آسیابانی زندگی میکرد که خر پیری داشت. او از این حیوان برای بارکشی و سواری استفاده میکرد ولی حالا بعد از گذشت سالهای سال، حیوان زبانبسته ضعیف و ازکارافتاده شده بود
بخوانیدگزیده داستان های کوتاه صادق چوبک
5 داستان کوتاه نوشته صادق چوبک ، نویسنده معروف بوشهری
بخوانیدداستان صوتی آلیس در سرزمین عجایب + فایل صوتی قصه گو
آلیس کوچولو زیر یه درخت خوابش میبره و در عالم رویا میره به سرزمین عجایب ...
بخوانیدقصه کودکانه: خرسک بهانه گیر || بهانهگیری و نق زدن کار زشتیه!
یکی بود یکی نبود، غیر از خدا هیچکس نبود. درمیان جنگل انبوهی، یک کلبه کوچک و قشنگ بود که درختان بسیار بلند و سرسبزی دراطرافش روئیده بود. گلهای زیبا وبوته های وحشی هم به این منظره جالب، جلوه بیشتری میدادند.
بخوانید