مدیر ایپابفا

دانش آموخته زبان و ادبیات انگلیسی، آشنا با فرایند بازتولید متن به روش OCR، تولید کتاب EPUB ایپاب برای گوشی و تبلت، علاقمند به بازآفرینی و بازخوانی کتاب های قدیمی و قصه های خاطره انگیز

داستان کودکانه و آموزنده: خورشید و باد || افسانه‌های ازوپ

داستان-ازوپ-خورشید-و-باد

روزی از روزها خورشید و باد دربارۀ اینکه قدرت کدام‌یک از آن‌ها بیشتر است باهم حرف می‌زدند. در همین موقع مردی از جاده‌ای عبور می‌کرد. خورشید و باد تصمیم گرفتند که هرکدام قدرت خود را آزمایش کنند.

بخوانید

داستان آموزنده: چه کسی زنگوله را به گردن گربه می‌بندد؟

چه-کسی-زنگوله-را-به-گردن-گربه-می‌بندد؟

در خانه‌ای قدیمی که دیوارهایش نمناک بود، عنکبوت‌ها با خیال راحت تار تنیده بودند و زندگی می‌کردند. در این خانۀ قدیمی، گردوغبار همه‌جا را پوشانیده بود و هیچ نشانه‌ای از دوستی و محبت و صفا و یکرنگی نبود.

بخوانید

داستان علمی تخیلی کودکان: مورچه هنرپیشه || سفر به لانه مورچه‌ها

داستان-علمی-تخیلی-کودکانه-مورچه-هنرپیشه

فکرش را هم نمی‌توانید بکنید که چه کسی قرار است به کلاس درس خانم فریزل بیاید. دیروز صبح وقتی کیشا وارد کلاس شد، با خودش میهمان کوچولویی آورده بود. کیشا گفت: «بچه‌ها بیایید دوست من مورچه را ببینید و خوشامد بگویید.»

بخوانید

داستان کودکانه: پینوکیو، عروسک چوبی

داستان-کودکانه-پینوکیو،-عروسک-چوبی

داستان کودکانه: در دهکده‌ای کوچک در ایتالیا پیرمردی نجار به نام پدر ژِپتو زندگی می‌کرد. یک روز او عروسک پسربچه‌ای را از چوب ساخت. ازآنجایی‌که پدر ژپتو هیچ خانواده‌ای نداشت، با خود گفت: «ای‌کاش، این عروسک یک پسر واقعی بود.»

بخوانید