خرگوشی از میان بوتهها بیرون پرید. سگی سر در پی او گذاشت؛ اما ازآنجاکه سگی تندرو نبود، از خرگوش جا ماند.
بخوانیدقصههای ازوپ: رشوه ناپذیر || دستودلبازی ناگهانی، شک برانگیز است
دزدی شبرو، تکه نانی برای سگ خانه انداخت تا ببیند میتواند با آن او را خاموش کند یا نه.
بخوانیدقصههای ازوپ: ابله در حسرت عقل || مقام مسئول باید حائز شرایط باشد
رقص میمون در جمع جانوران، تأثیر بسیاری بر آنان گذاشت و ازاینرو او را به پادشاهی خود برگزیدند. با انتخاب میمون، حسادت روباه به جوش آمد.
بخوانیدقصههای ازوپ: ریا || در لباس محبت، به فکر فریب دیگران نباش!
چوپانی عادت کرده بود برههای تازهزا و گوسفندهای مرده را به سگ تنومندش بدهد.
بخوانیدقصههای ازوپ: بیعلاقه || موضوع صحبت باید به مذاق خوش بیاید!
الاغی و سگی که باهم همسفر شده بودند، کاغذی مهرومومشده یافتند. الاغ کاغذ را برداشت و پس از شکستن مهر و گشودن آن، درحالیکه سگ گوش میداد، شروع به خواندن کرد.
بخوانید