مدیر ایپابفا

دانش آموخته زبان و ادبیات انگلیسی، آشنا با فرایند بازتولید متن به روش OCR، تولید کتاب EPUB ایپاب برای گوشی و تبلت، علاقمند به بازآفرینی و بازخوانی کتاب های قدیمی و قصه های خاطره انگیز

2 قصه صوتی کودکانه: پرچین قدیمی + کبوترها و کلاغ‌ها + متن فارسی قصه / قصه گو: خاله مهناز 54#

قصه-صوتی-خاله-مهنازپرچین-قدیمی-+-کبوترها-و-کلاغ‌ها-به-همراه-متن-قصه

جلوی مزرعه‌ای کوچک یه پرچین چوبی بود. اون پرچین، قدیمی و کهنه شده بود. سال‌های زیادی بود که اون تو اون مزرعه زندگی می‌کرد. اون روز هم، مثل هرروز، وقتی پرچین صدای بچه‌ها رو شنید، چوبهاش شروع کرد به لرزیدن و گفت: «وای، باز اومدن.»

بخوانید

قصه کودکانه روستایی: پیرزن و گرگ / برای حل مشکلات، خودت دست به کار شو

قصه-کودکانه-روستایی-پیرزن-و-گرگ

خانه‌ی کوچکی کنار یک جنگل بزرگ بود. توی این خانه، پیرزنی زندگی می‌کرد و توی این جنگل، گرگ پیری. یک‌شب، گرگ به خانه‌ی پیرزن آمد و درخواست شام کرد. پیرزن در را باز کرد و گرگ را به داخل خانه فراخواند و گفت: «بفرمایید تو!»

بخوانید

قصه کودکانه آموزنده: طولانی‌ترین قصه دنیا / زندگی ما طولانی ترین قصه دنیاست

قصه کودکانه آموزنده: طولانی‌ترین قصه دنیا / زندگی ما طولانی ترین قصه دنیاست 2

یکی بود یکی نبود. زیر گنبد کبود امیر جوانی زندگی می‌کرد که علاقه‌ی زیادی به شنیدن قصه داشت. برایش فرق نمی‌کرد قصه شاد باشد یا غمگین، خوب باشد یا بد؛ اما می‌گفت: «قصه باید طولانی باشد؛ هر چه طولانی‌تر، بهتر!»

بخوانید