مدیر ایپابفا

دانش آموخته زبان و ادبیات انگلیسی، آشنا با فرایند بازتولید متن به روش OCR، تولید کتاب EPUB ایپاب برای گوشی و تبلت، علاقمند به بازآفرینی و بازخوانی کتاب های قدیمی و قصه های خاطره انگیز

قصه کودکانه: نسیم و نیما || آزادی چقدر زیباست!

قصه-کودکانه-نسیم-و-نیما-ارزش-آزادی

یکی بود یکی نبود. خانه‌ی کوچکی بود با دو پنجره‌ی قشنگ و یک سقف چوبی قرمز. توی این خانه خواهر و برادری با پدر و مادرشان زندگی می‌کردند. اسم این خواهر و برادر نسیم و نیما بود. نسیم از نیما کمی بزرگ‌تر بود. ولی هردوی آن‌ها خیلی‌خیلی عاقل و باادب بودند.

بخوانید

قصه کودکانه: فیل کوچولویی که فکر می‌کرد بزرگ ‌شده || بی خبر، خانه را ترک نکنید!

قصه-کودکانه-فیل-کوچولویی-که-فکر-می‌کرد-بزرگ-‌شده

«فیل کوچولو» فیل باادب و مهربانی است که با پدر و مادرش در جنگل بزرگ و سرسبزی زندگی می‌کند. فیل کوچولو و پدر و مادرش هرروز صبح از میان درختان و علف‌های بلند جنگل می‌گذرند و کنار دریاچه‌ی آرام و زیبایی می‌رسند.

بخوانید

قصه کودکانه: یک هدیه‌ی زیبا || به یکدیگر هدیه بدهیم!

قصه-کودکانه-یک-هدیه‌ی-زیبا

نزدیک یک دهکده‌ی قشنگ، پسر کوچولوی زبروزرنگی با مادربزرگ مهربانش زندگی می‌کرد. اسم این پسر «نمکی» بود. نمکی مثل اسمش خیلی‌خیلی بانمک بود. مادربزرگ و همه‌ی مردم دهکده او را دوست داشتند. چون نمکی پسر مهربان و باادبی بود.

بخوانید