تابستان بود و هوا گرم. تاد و آنا و پدر و مادرشان میخواستند به مسافرت بروند. آنها یک کاروان داشتند که اسمش را گذاشته بودند کلارا. کلارا همیشه در مسافرتها همراهشان بود.
بخوانیدقصه کودکانه: میمون کوچولو کجاست؟
در جایی خیلی خیلی دور پارک خیلی بزرگی بود. پارکی که حیوانهای زیادی در آن زندگی می. کردند. همهی حیوانهای این پارک جسی جیپ را خوب میشناختند. او همیشه سرش شلوغ بود.
بخوانیدقصه صوتی کودکانه: ماه مبارك رمضان + 4 قصه دیگر / با صدای: مریم نشیبا #16
فهرست قصه های این مجموعه: 1- ماه مبارك رمضان 2- باران بهاری 3- كاج گریان 4- ترك كردن عادت بد 5- كی مامان بزی رو دیده؟
بخوانیدقصه صوتی کودکانه: حسن کچل و پرهای سیمرغ و 4 قصه صوتی دیگر / با صدای: پگاه قصهگو #63
فهرست قصه های این مجموعه: 1-حسن کچل و پرهای سیمرغ 2- سیمرغ: داستان تولد زال 3- غول بیچاره 4- قصه ضرب المثل: اگه تو کلاغی، من بچه کلاغم 5- قصه ضرب المثل: اونی که تو از روی می خونی، من از برم.
بخوانیدقصه کودکانه: موش کور در خانهی جدید / در خانه بودن چه قدر خوب است
موش کور کوچولو خانهاش را دوست نداشت. خانهی او یک تونل زیرزمینی تاریک و بلند بود. پدر موش کور کوچولو همیشه به او میگفت: «ببین پسرم، ما اینجا راحت هستیم و امنیت داریم. موش کورها باید خانهشان همینطوری باشد.»
بخوانید