داستانسرایان نقل کردهاند که: در کنار یک جنگل سرسبز و انبوه، نیزار زیبایی بود که در آن جویبارها و چشمههای فراوانی وجود داشت. در آن نیزار گلهای فراوان و قشنگی روییده بود که عطر آنها از فاصلهی دوری احساس میشد. در آن محل زیبا و تماشایی، به سبب فراوانی آب و گیاه حیوانات زیادی زندگی میکردند.
بخوانیدقصه آموزنده داوینچی: شعلهها و شمع / عاقبت ناخوشایند جاه طلبی
از یک ماه پیش، شعلهها در کورهی شیشهگری میسوختند. یک روز شعلهها دیدند که روی شمعدان زیبایی، شمعی گذاشتهاند. شمعدان به آنها نزدیک شد. شعلهها با تمام وجودشان میل کردند که به شمع بپیوندند.
بخوانیدقصه آموزنده داوینچی: درخت شاهبلوط و درخت انجیر / برخورد متفاوت انسان با طبیعت
یک روز شاهبلوط، مردی را دید که از درخت انجیر بالا رفته بود. مرد، شاخههایی را که انجیر داشت، بهطرف خودش میکشید، میوههای رسیده را میچید، آنها را در دهانش میگذاشت و با دندانهایش میجوید.
بخوانیدقصه های داوینچی: فیل / شناخت ویژگی های فیل از زبان لئوناردو داوینچی
میگویند فیلها دارای صفاتی عالیه هستند که حتی در انسانها هم بهندرت دیده میشود. بسیار محتاط، وفادار و درستکارند و به آدابورسوم و سنت هم توجه دارند: وقتی اول ماه میشود فیلها به رودخانه میروند و خودشان را در آب آن خوب میشویند
بخوانیدقصه آموزنده داوینچی: زبان و دندانها / دروغ گفتن کار خیلی زشتیه!
روزگاری، پسربچهای بود که فقط یک عیب داشت: زیادی حرف میزد. دندانهایش از اینهمه وراجی عصبانی شده بودند و بالاخره قرچ و قروچی کردند و گفتند: - این پسرک، زبان درازی دارد!
بخوانید