داستان-کودکانه-مربای-آلو-(1)-جلد

قصه شب کودکان: مربای آلو

قصه شب کودکان

مربای آلو

– نویسنده: کارلوس باسکت
– تصویرگر: جین پیر برتراند
– مترجم: سید حسن ناصری
– برگرفته از: مجموعه قصه های شب 5

به نام خدا

خانم معلم گفت: «امروز می‌خواهم طرز تهیه‌ی مربای آلو را به شما یاد بدهم.»

آنجل با خنده گفت: «خانم معلم، ما در باغچه‌ی حیاط خانه‌مان یک درخت آلو داریم. مادرم حتماً به ما اجازه می‌‌دهد که کمی از آلوهای درخت را بچینیم.»

خانم معلم، ما در باغچه‌ی حیاط خانه‌مان یک درخت آلو داریم

خانم معلم قبول کرد و بچه‌ها با خوشحالی به‌طرف خانه‌ی آنجل حرکت کردند.

بچه‌ها دور درخت آلو ایستاده بودند و آنجل روی شانه‌های دوستش رفته بود تا آلوها را بچیند.

خانم معلم به آنجل گفت: «مواظب باش از آن بالا نیفتی. فقط آلوهای رسیده را بچین.»

آنجل داشت آلو می‌چید که سروکله‌ی زنبورها پیدا شد.

بچه‌ها با دیدن زنبورها پا به فرار گذاشتند. آنجل هم که خیلی ترسیده بود، از روی شانه‌های دوستش پایین پرید.

خانم معلم گفت: «فکر کنم به‌اندازه‌ی کافی آلو چیده‌ایم. حالا بهتر است به کلاس برگردیم.»

همین‌که خواست روی صندلی‌اش بنشیند، متوجه شد پایش درد می‌کند.

بچه‌ها با خوشحالی به مدرسه برگشتند. آنجل از این‌که توانسته بود آلو بچیند خوشحال بود؛ اما همین‌که خواست روی صندلی‌اش بنشیند، متوجه شد پایش درد می‌کند.

خانم معلم گفت: «وقتی مربا آماده شود، مربای بیشتری به تو می‌‌دهیم تا پایت زود خوب شود.»

بچه‌ها همه خندیدند.

متن پایان قصه ها و داستان



***

  •  

***

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *