داستان کودکانه پیش از خواب
چپ و راست
سر کلاس به حرف معلمت گوش کن!
ـ مترجم: مریم خرم
معلم روی تختهسیاه نوشت: «چپ»، «راست». بعد این دو کلمه را بلند خواند. بعد از دانشآموزان خواست تا آنها هم این دو کلمه را بلند بخوانند. بچهها هم همراه با معلم تکرار کردند. فقط «جونگ» سرش پایین بود و مشغول نگاه کردن به خودنویس تازهاش بود. اصلاً حواسش به داخل کلاس و دو کلمهی چپ و راست نبود.
کلاس ورزش شروع شد، جونگ در صف ایستاد، او اولین نفر صف بود. معلم ورزش به بچهها گفت که همه چند صفِ مرتب و منظم تشکیل بدهند و سپس طوری که همه خوب بشنوند، گفت: «چپ، راست، چپ…»، «چپ، راست، چپ…»
جونگ بدون اینکه توجه کند، پاهایش را بدون نظم و ترتیب بالا و پائین میبرد. مخصوصاً که چپ و راست را از یکدیگر تشخیص نمیداد. به همین دلیل حرکت پاهایش درست برعکس سایر همشاگردیهایش بود. پاهای چپ بچهها بالا میرفت، درحالیکه پای راست جونگ بالا میآمد و بالعکس، هنگامیکه پای راست بچهها بالا میآمد پای چپ جونگ بالا میآمد. بچهها همه به جونگ میخندیدند؛ اما جونگ سر درنمیآورد که آنها به چه میخندند.
«خیلی» که پشت جونگ ایستاده بود آرام به او گفت: «اشتباه است. پای تو با پای دیگران بالا و پایین نمیرود!»
جونگ تا خواست به پای بچهها توجه کند معلم گفت: «همه به چپ نگاه کنند!»
همهی سرها بهطرف چپ برگشت. بعد معلم پرسید: «بچهها چه میبینید؟» همه یکصدا پاسخ دادند: «گوش نفر بغلدستیمان را!»
اما جونگ نیز با صدای بلند گفت: «درخت چنار را!» به این حرف جونگ هم همهی بچهها خندیدند.
باز معلم رو به بچهها کرد و گفت: «به راست راست، قدم رو!» همه بهطرف راست حرکت کردند. جونگ که نمیدانست راست کدام است، بهطرف چپ حرکت کرد و آرامآرام از جمع جدا شد. ناگهان صدای معلم را شنید که میگفت: «آهای جونگ کجا میروی؟»
خلاصه، آن روز جونگ پشت سر هم اشتباه میکرد. بالاخره هنگامیکه با خیلی به خانه برمیگشتند خیلی به او تمرین راست و چپ داد و به او یاد داد که چطور بهطرف راست و چپ برود. در خانه نیز مادربزرگ برایش چندین بار راست و چپ را نشان داد.
جونگ کوچولو تازه فهمید که اگر همان موقع که معلمش درس میدهد توجه نکند، با سختی روبهرو میشود و هیچگاه دانشآموز موفقی نخواهد شد.