قصه-کودکانه-شکرگزاری

قصه کودکانه: شکرگزاری!

قصه کودکانه

شکرگزاری!

اول صبح که نور خورشید از پنجره به داخل می‌تابه، من بیدار میشم و با خوشحالی میگم:

دنیای زیبا، من تو رو خیلی دوست دارم!

the-thank-you-book-story-2

نسیم صبح من رو در آغوش می‌گیره و حس خیلی خوبی به من می‌ده! همه‌جا و همه‌ی آدم‌ها پر از عشق و دوست داشتن هستن!

the-thank-you-book-story-3

من شاخه‌های درختی که به خونمون چسبیده رو لمس می‌کنم! من درخت‌ها رو خیلی دوست دارم! اونا به ما کمک می‌کنن که نفس بکشیم و برای پرنده‌ها، مورچه‌ها و موش‌ها هم لونه‌ی راحت فراهم می‌کنن.

the-thank-you-book-story-4

من از پشت بوم می‌تونم خونه‌ی همسایه رو ببینم! آقای پستچی زنگ در خونه‌ی اونا رو می‌زنه و سگ مهربونشون رو بغل می‌کنه!

the-thank-you-book-story-5

سگ کوچولو هم دست آقای پستچی رو بو می‌کنه! من می‌دونم که اونا این‌جوری به هم می‌گن که همو دوست دارن!

the-thank-you-book-story-6

سه تا دوست صمیمی با لباس‌های تابستونی و دامن‌ها بلند رد می‌شن! اونا باهم شوخی می‌کنن و می‌خندن! صدای خنده‌ی اونا مثل یک آهنگ خیلی قشنگه!

the-thank-you-book-story-7

یک پسربچه داره دوچرخه‌سواری می‌کنه و پدرش پشت سرش می‌دوه. پدرش با مهربونی و عشق می‌گه:

تو خیلی سریع می‌رونی! آفرین پسرم!

اونا نگاه‌های مهربون و شادی دارن!

the-thank-you-book-story-8

من می‌ایستم و لباس‌خوابی که پرستارم برام خریده رو می‌پوشم! اون به من نگاه می‌کنه و با خنده می‌گه:

تو واقعاً خوشگلی!

the-thank-you-book-story-9

و منم با اون لباس‌خواب خیلی راحت توی تختم دراز می‌کشم! پرستارم می‌تونست چند تا شکلات برام بخره، اما اون به من فکر کرد و بهترین کادو رو برای من خرید!

the-thank-you-book-story-10

و این یعنی عشق! مگه نه؟! این‌که ما فکر کنیم که بقیه چه چیزی رو خیلی دوست دارن بپوشن یا بخورن و اونا رو خوشحال کنیم!

the-thank-you-book-story-11

یا فکر کنیم که بقیه با چی دوست دارن بازی کنن و چه برنامه‌هایی رو دوست دارن! این‌جوری می‌تونیم اونا رو غافلگیر کنیم و یه روز قشنگ براشون بسازیم.

the-thank-you-book-story-12

من یه سقف بالای سرم دارم! یه اتاق که توش بخوابم و کتاب بخونم و بازی کنم! یه خونه‌ی خوب که توش غذا بخورم و حرف بزنم!

the-thank-you-book-story-13

و عشق یعنی همین چیزهای کوچیک! این‌که ما توی خونه‌ی کوچیکمون همدیگه رو داریم و می‌دونیم که تنها نیستیم!

the-thank-you-book-story-14

قشنگ‌ترین چیز توی خونه‌ی ما وقتیه که مادرم ما رو صدا می‌کنه تا چایی بخوریم! من عاشق چایی‌های مادرم هستم!

the-thank-you-book-story-15

من تختم رو مرتب می‌کنم و عروسک خرسیم رو می‌ذارم روی تخت! ملحفه‌های تخت من تمیز هستن و باعث می‌شن من شب‌ها خواب‌های طلایی ببینم!

the-thank-you-book-story-16

مامان و بابای من کلی فکر کردن و چون من رو دوست داشتن، یک تخت خیلی‌خیلی خوب برای من درست کردن!

the-thank-you-book-story-17

من میرم توی آشپزخونه پیش مادر و پدرم! پدرم با عشق و مهربونی برای من فرنی درست می‌کنه!

the-thank-you-book-story-18

بابام همون شیری که من دوست دارم رو خریده و قاشق موردعلاقه‌ام رو هم آورده! من با اونا راجع به روزم صحبت می‌کنم و اون با عشق به من گوش می‌دن!

the-thank-you-book-story-19

وقتی‌که اتوبوس مدرسه از راه می‌رسه، من مادرم رو می‌بوسم! اتوبوس مدرسه توی آفتاب برق می‌زنه و راننده‌ی مهربون به من سلام می‌کنه!

the-thank-you-book-story-20

چه روز خوبی! من عشقی رو که همه به من می‌دن حس می‌کنم و بهشون می‌گم:

منم همه‌ی شما رو دوست دارم!

the-thank-you-book-story-21

Courtesy of mooshima.com



***

  •  

***

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *