داستان کودکانه مورچهها
این داستان یک دسته مورچهی خیلی بامزه است که همهشون شلوارکهای قرمز روشن پوشیده بودن!! داستان از اونجا شروع میشه که یک روز سرد زمستانی، همهی مورچهها برای بازی به پارک رفته بودن!
بعدازاینکه حسابی تاببازی کردن، با لرز به خونه برگشتن! یکی از مورچهها گفت:
اوه، نه! پاهای من کاملاً از سرما بیحس شده. همش به خاطر نشستن روی او تاب یخزده است! ما واقعاً باید یه کاری بکنیم!!
در این لحظه، همهی مورچهها شروع کردند که یک نقشهی زیرکانه بکشن تا بتونن پاهاشون رو از یخ زدن نجات بدن. مدتی همهشون ساکت بودن که ناگهان یک مورچه با خوشحالی فریاد زد
همینه!! همهی ما برای خودمون یک زیرشلواری قرمز بامزه میدوزیم تا بتونیم روی تاب دوستداشتنیمون بازی کنیم و یخ نزنیم!!
واقعیت اینه که داستان مورچههای بامزهی ما همینجا تموم میشه. مورچههای کوچولو از بازی با تاب با پوشیدن زیرشلواریهای قرمز لذت بردن و تا یه مدت خیلیخیلی زیاد اون زیرشلواریها رو اصلاً از پاشون درنیاوردن!!
courtesy of mooshima.com/mag